بسیارند انسان هایی که رفته اند. اصلاً رفتن و نماندن یک اصل و سنت الهی است؛ و «لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ الله»، ولی به قول حافظ، تفاوت در بار امانت کشیدن است.
بعضی رفتن ها، نام رحلت می گیرند، بعضی نام درگذشت. بعضی هم می گویند، رفتنی بود، عمرش به دنیا نبود. بعضی رحلت ها جانسوزند، بعضی رحلت ها غم بارند و بعضی حسرت آور. بزرگان و نواندیشانِ شجاعِ دنیا، رفتنشان جور دیگری است، شاید از همان رحلت های غم بار یا حسرت آور باشد. یا به قول بچه های لبنان، هم جان سوز، هم غم بار، هم حسرت آور، مثل رحلت خمینی.
پرسیدم از کجا می دانی؟ گفت: همان «تُعِزّ مَنْ تَشَاء وَتُذِلّ مَنْ تَشَاء» است. خدا او را در دنیا عزیز و کبیر کرد و رهبر و مرشد قرار داد تا او را ببینیم و راه را بیابیم. هر چه داریم از او داریم. بعد با چشمانی مؤدب و نگاهی معنادار زمزمه کرد.
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
سال ها می گذرد، حادثه ها می آید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
*******
علیرضا قزوه
هنوز این کوچه ها این کوچه ها بوی پدر دارد
نگاه روشن ما ریشه در باغ سحر دارد
هنوز ای مهربان در ماتمت هر تار، جان من
نیستان در نیستان زخمه های شعله ور دارد
نمی گویم تو پایان بهاری بعد تو امّا
بهار عیش ما لبخند از خون جگر دارد
اگر خورشید رفت این آسمان خورشید می زاید
اگر خورشید رفت این آسمان قرص قمر دارد
در این بازار عاشق تر کسی کز خود نمی گوید
همیشه مرد کم گو دردهای بیشتر دارد
مخواه از نابرادرها که یار و مونست باشند
عزیز مصر بودن یوسف من! درد سر دارد
دو روزی مهربانا غربت ما را تحمّل کن
می آید آن که از درد تمام ما خبر دارد
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/10029
تگ ها: